مهـــــــندســی شــــیـمــی به نام او که سرخ رویی ما به مدد لعل لب اوست /// درباره وبلاگ بنام خدا سلامی چو بوی خوش هیدروکربنهای آروماتیک برشما که قلبهایتان همچون فلزات قلیایی الکترون های وجودتان را سخاوتمندانه به ما بخشیدند و مستحکم ترین پیوندقلبی را ایجاد کردند ، ما از با شما بودن چیزی فراتر از استوکیومتری زندگی ومولاریته شادیها آموختیم امیدواریم محلول زندگی تان همواره شفاف و معادلات زندگی تان پیوسته موازنه شده و پیوند خانوادگی تان یونی ترین پیوندها و بختتان همواره به سفیدی سدیم کلرید و محلول زندگی تان از عشق و محبت فراسیرشده باشد با بیشترین درصد خلوص دوستتان داریم وبا بالاترین غلظت به شما خوشامد میگوئیم کاربر گرامی شما میتوانید مطالبی که دوست دارید در سایت ما منتشر شود را برای ما ارسال نمایید.به این ترتیب مطلب با نام شما پس از تایید در سایت ما به نمایش گذاشته خواهد شد آخرين مطالب
نويسنده لينک هاي مفيد 4 اسفند 1391برچسب:, :: 15:52 :: نويسنده : پوریا جعفری
در اين تاپيك واژگان تخصصي رشته شيمي همراه با ترجمه اين واژگان ( از ديدگاه علم شيمي )
alkaline , adjective داراي خاصيت قليايي
amalgam , noun الياژ جيوه باچند فلز ديگركه براي پركردن دندان وايينه سازي بكار ميرود، ،آمالگام antioxidant , noun ضد اکسنده atesuffix atomic number , nounعدد اتمى ، عدد پروتونى base , noun باز bauxite , noun هيدروكسيد الومينيم اهن دار beaker , noun ظرف كيمياگري، ليوان ازمايشگاه ، بشر benzene , noun هيدروكربور معطر وبي رنگي بفرمولC6H6كه ازتقطير قطران بدست ميامد، بنزين ،بنزن biochemistry , noun زيست شيمي caustic , adjective concentration , noun غلظت
condense , verb منقبض کردن يا شدن غليظ کردن ،هم چگال کردن contaminant , noun الاينده contaminate , verb الوده کردن ،الودن ،ملوث کردن ،سرايت دادن contaminated , adjective الودن، ملوث كردن، سرايت دادن corrode , verb خوردن (اسيدوفلزات)، پوسيدن، زنگ زدن (فلزات) corrosion , noun خوردگي (عمل شيميايي)، تحليل، فساد تدريجي، زنگ زدن corrosive , adjective خورنده ،موجد زنگ( در فلز وگياه) crucible , noun بوته ،ظرف مخصوص ذوب فلز crystal , noun crystallize , verb متبلور شدن
cyanide , noun سيانيد DDT , noun dichloro diphenyl trichloroethane تركيب شيميايي كه براي توليد حشره كش استفاده مي شود decay , verb واپاشى decay , nounواپاشى decompose , verb تجزيه شدن degrade , verb فروريختن، درهمشكستن، تجزيهكردن derive , verb مشتق شدن ،مشتق کردن detoxification , noun مسموميت زدايي، سميت زدايي dextrose , noun دكستروز، گلوكز راست گرد dioxin , noun ديوكسين
dispersion , noun پاشيدگى dissolve , verb اب کردن ،گداختن distill , verb تقطيرشدن effervesce , verb جوشيدن ،کف کردن ،جوش زدن ، گازدار كردن (مشروبات وغيره) effervescent , adjective گازدار electrolysis , noun برقکافت ، الکتروليز electrolyte , noun الکتروليت electroplate , verb گالوانيزه کردن emulsify , verb بشکل ذرات ريز و پايدار دراوردن( جسمى در محلولى) emulsion , noun امولسيون
enzyme , noun انزيم expand , verb منبسط شدن ،منبسط کردن fatty acid , noun اسيد چرب ferment , verb مخمرشدن ferment , noun ماده تخمير flashback , noun پس زدن شعله flask , noun بالن formaldehyde , noun فرمالدئيد، بفرمولHCHO formula , noun فرمول fructose , noun فروكتوز،ماده قندى ميوه
نظرات شما عزیزان: برچسبها: لينک هاي مفيد
Create Your Badge "> |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تمامي حقوق اين وبلاگ محفوظ است |طراحي : پوريا جعفري
|